ای پسر نیست حرص را پایان


زانکه با هر تنی درآویزد

پیش هر منعمی که بنشیند


به تمنای سود برخیزد

آبروی کسان ز آتش آز


هر زمان بر زمین فرو ریزد

لاجرم عاقل آن بود به جهان


که به جهد از حریص بگریزد